حالِ بدِ من...

حالِ بدِ من...

*هیچ کامنتی در این وبلاگ پاسخ داده نمی شود...*

بایگانی

لبه ی پرتگاه ایستاده بودم...

دستش را گذاشت بر شانه ام تا کمی هولم بدهد

و پایان بدهد به این دودلی های من

فاصله ی میان بودن و نبودن، یک نوازش کوچک بود...

 

  • ناشناس ...